و مستی بر دو نوع است
مستی که تو را نیست می کند و دیگر مستی که تو را هست می کند
مستم و هستم
نه اینکه مستم و نیستم
......
امروز یک آقایی که کروات داشت
به ما گفت برویم فولاد سپاهان کار کنیم
24 روز کار
6 روز هم رِست (گفتم که آقایش کروات داشت)
محل اقامت با آنها
ماهی هم دو تا بلیط هواپیما
حقوقش هم 400 تومان
.....
بعدش اخوی گفت که حقوقش کم است
رستش هم کم است
ارزش دوری از خانواده و دوستان و عهد و عیال را هم ندارد
.....
ولی نمی دانست که ما هیچ وقت ابومسلم را به سپاهان نمی فروشیم
.....
ایران خودرو حامی ابومسلم
.....
و البته که ما منظور اخوی از عهد و عیال را هم نگرفتیم
شاید هم ژوخپ را گفته
الله اعلم
...
می فرماید که:
مرو ای دوست، مرو ای دوست، مرو از دست من ای یار
بعد تر هم اضافه می کند که
مرو ای دوست، مرو ای دوست، بنشین با من و دل
...
آهنگش هم گوش نواز می باشد
کاش می شد توپ ساز بزنم ... توووووپ ها
یه چیزی تو مایه های تار
....
این همشیرمون که اسمش یادم نیست
تو کتاب راه هنرمند یه مثال باحالی می زنه
یه بار یه خانوم سی چهل ساله ای که آرزوش ساز زدن بوده بش میگه:
اوووووَه می دونی وقتی من یاد بگیرم که درست و حسابی ساز بزنم چند سالم شده؟
همشیره هم در با خونسردی در حالیکه نگاهش رو به دوردستها ندوخته بوده میگه
بله می دونم، به همون سنی رسیدی که اگه یاد نگیری هم می رسی.
...
دیدین؟
...
نه، اصلا شما می دونین نظر دکتر دیوید پترسون در مورد سرمایه گذاری مشترک نیسان
با چین تو شهر گان ژو چیه؟
نظرش منفی ِ
اون معتقد به تاسیس یک کارخونه مونتاژ تو آگوسکالینتز مکزیکه
چرا؟
چون رنو هم یه کارخونه تو این شهر داره و
همونطور که می دونین از سال 99 دو شرکت طبق قراردادی به یکدیگر پیوسته
و RNPO
و این چیزا دیگه
....
قل مراد داره می خنده!
...
پسر یه فیلم خیلی خیلی خدا از فرزی گرفتم
در مورد حشراته
بعدش فیلمبرداری و اهنگش خداست
صحنه هاش فراتر از خدا
تو کامپیوتر من اجرا نمیشه
در حال دانلود کدک
MKV
هستیم
دانلود نمیشه لامصبببببب
...
ساعت شد 2:36
دانلودم تموم شده بود و داشتم فیلمه رو مییدم
پسر خداست
صدای آب خوردن حلزون و شاخ زدن سوسکا
اصلا کولاکه
به قول بر و بچ خیلی شاخه
اسمش هم هست
Microcosmos
مدل 96، دالبی دیجیتال
...
...
عرض کردم که خیلی شاخه
صدای آب خوردن مورچه
و راه رفتن حلزون
و شاخ زدن سوسک
و غیره رو هم داره
...
اخوی بیداره و مشغول تصحیح ورقه
...
اول دوم دبیرستان که بودم
برگه های شاگردای ادبیات مادر رو تصحیح می نمودم
به دخترایی هم که اسمشون یا خطشون خوب بود
کلی ارفاق می کردم
دو تا از شاگردای اخوی رو که تو قطار دیدم
هم اسمشون قشنگ بود
هم ... هم .... هم ...
خداوند پدر و مادرشون رو نگه داره
....
فکر کنم اخوی در حال ارفاق کردنه
...
از وقتی که آقای کرواتی بم پیشنهاد کار داده
تو فکرشم که یه وام جور کنم و بزنم تو خط نشریه
والااا
...
وقتی فقط با 5000 تومن تو می تونی 8 تا فیلم خوب بگیری
آخه چرا الکی حرص پول بزنی؟
....
نِور مایند؟
...
January 9, 2007
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment