می تونی جک اسپارو صدام کنین
ایف یو مایند البته
December 27, 2007
December 18, 2007
December 17, 2007
فردا سومین همایش بین المللی مدیریت تو سالن اجلاس سران برگزار میشه
شرکت معزز، عظیم، بزرگ و خوفناک ما هم قرار بود در حایشه این همایش
یه غرفه داشته باشه و خدمات و محصولات گرانبهاش رو
به خورد مدیریان محترم بده
به همین دلیل، یه هفته است که مثل اسب
تا ساعت 8 شب در شرکت مانده
و کار می کنیم تا برای همایش آمادگی کامل داشته باشیم
و امروز در حالیکه کارها همه به سرانجام رسیده بود
از دبیر خونه همایش تماس گرفته شد و گفتن که غرفه مالیده
چرا؟
احمدی نژاد عزیز و دوست داشتنی
گفته که در همایش های پژوهشی فعالیت بازرگانی نباید باشه!
لذا
...
پ.ن1:اگه یه روز در نهایت اشتها بخوام اولین گازم رو
به یه ساندویچ خیلی هیجان انگیز بزنم
و ناگاه دست احمدی نژاد بیاد و اون ساندویچ رو بگیره
هیچ تعجب نمی کنم
هیچ
پ.ن2: اینکه این مساله در کمتر از 20 ساعت به همایش ابلاغ بشه،
و دبیرخونه هم اون رو به بقیه بگه، در دولت کنونی اصلا عجیب نیست
این کار درست مثل استفاده از ترکیب ِ
" اولین گاز رو به یک ساندویچ زدنِ"
پ.ن3: از اینکه فعالیتهای اقتصادی شرکت ما
تا این حد مورد توجه دولت محترم ِ،
احساس بُلد شدگی می کنم.
December 14, 2007
December 13, 2007
December 8, 2007
یه روز یه پیرمرده 90 ساله میره پیش دکتر برای چکاپ
بعد از انجام آزمایشات دکتر از حال روحیش می پرسه
پیرمرده میگه تووووپ،
تازگیا با یه دختر 25 ساله ازدواج کردم
و الانم همسرم سه ماهه که بارداره
و من بی صبرانه منتظر به دنیا اومدن فرزندم هستم
دکتره میگه، یه داستان برات دارم
پیرمرده میگه بگو
دکتره میگه:
یه دوست شکارچیه خوفی دارم من که یه روز
که با عجله داشته می رفته شکار
اشتباهی به جای تفنگش چترش رو برمی داره
همینطور که تو جنگل داشته می رفته یهو یه پلنگه بهش حمله می کنه
اونم چتر رو میگیره طرفش و بننننگ
و پلنگه می میره
پیرمده شاکی میشه که برو آقا
با چتر که نمیشه پلنگ کشت
حتما یکی دیگه با تیر زدتش
دکتره میگه دقیقاً همینطوره.
بنابراین هر وقت داشتین با قاطعیت در مورد اطمینانتون حرف می زدین
بدونین که به جای تفنگ ممکنه چتر دستتون باشه
و بارداری اون دختر 25 ساله، کار شمای پیرمرد نباشه
علما میگن اوت اف باکس باشین کلا
کوول نیز به هکذا